خب، خب، خب. احتمالاً با دیدن تیتر این مقاله، الان همهتون فکرتون رفته سمت فلان کتاب آموزش سئو یا آموزش دیجیتال مارکتینگ و یا یه کتاب با این موضوع که چطور خروار خروار پول در بیاریم و اینجور چیزا. اما نه. امروز قرار نیست از این جور چیزا تو این مقاله حرف بزنیم.
متخصص سئوی ما یعنی پوریا آریافر که بنیانگذار میزفا هم هست، مثل همیشه همه چی رو به شیوۀ خاص خودش انجام میده و پیشنهاد کتابش هم دقیقاً همین شکلی خاص خودشه. پوریا بهمون پیشنهاد میکنه هر چی دستمونه رو بذاریم زمین و کتاب «جنگجوی صلحجو» اثر دن میلمن رو بخونیم. ایشون معتقده که نه تنها به عنوان متخصص سئو و برای پیشرفت تو حوزه کاریمون بلکه برای پیشرفت تو زندگی فردی خودمون هم باید این کتاب رو یه تورقی کنیم.
موافقید یه خرده بیشتر بدونیم چرا؟
سرفصلهای پست
معرفی کتاب جنگجوی صلحجو
دن میلمن (Daniel Jay Millman) یه نویسنده و مدرس آمریکایی در زمینه توسعه شخصیته که کتاب «جنگجوی صلحجو» رو تو سال ۱۹۸۰ نوشت و خواست با این کتاب، به همه یاد بده چطور به قول خودش یه جنگجوی صلحجو بشن (تو ادامه توضیح میدیم منظور از جنگجوی صلحجو شدن چیه). این کتاب رو یه مترجم خوب یعنی خانم فریده مهدوی دامغانی به فارسی ترجمه کرده و تا الان که داریم این مقاله رو مینویسم، چاپ دهم رو هم رد کرده. خود خانم دامغانی راجع به کتاب نوشته:
«این کتاب یکی از محبوبترین سفرنامههای روحانی معاصر است و در طول دهههای متمادی دوستان و خانوادههای زیادی در سراسر دنیا این کتاب را خوانده اند و به اشتراک گذاشتهاند تا بتوانند مانند جنگجوی صلح جو در این مسیر قدم بگذارند و سر بلند از آن بیرون بیایند. “جنگجوی صلح جو” نوعی زندگی با مراقبه، خودآگاهی و خود را پذیرفتن است»
و البته خود دن میلمن هم راجع بهش نوشته:
«وقتی این کتاب رو مینوشتم، فکر نمیکردم آدمهای زیادی، از جوون و پیر گرفته تا زن و مرد از سراسر دنیا، داستان من رو اینهمه الهامبخش ببینن. تو این سالها بارها از خودم پرسیدم چرا؟ و جوابی که براش پیدا کردم اینه که کتاب من به مضامین جهانشمولی میپردازه که برای همه رخ داده. کتاب من یه تلاشه برای پیدا کردن معنا، مسیر و هدف.»
اما برگردیم سر خود کتاب. کتاب جنگجوی صلحجو میخواد چی بگه؟ تو بخش بعدی خلاصه کتاب جنجگوی صلحجو اثر دن میلمن رو براتون مینویسیم.
خلاصۀ کتاب جنگجوی صلحجو
جنگجوی صلحجو یه ترکیب از واقعیت و تخیله. میلمن داستان رو از سالهای دانشگاهش شروع میکنه. اون یه ژیمناستِ جوونه که میخواد قهرمان دنیا بشه. تو این مسیر با یه شخصیتی به اسم سقراط آشنا میشه که توی یه پمپ بنزین کار میکنه.
سقراط کمکم با دن راجع به همه چی حرف میزنه و بهش درسهایی میده که تو دانشگاه هم بهش نمیدن. اون بهش یه برنامه میده تا بتونه خود واقعیش، یا همون ذات و طبیعت اصیلش رو پیدا کنه و این برنامه یه جور مسیر روشنگریه. یا به قول خود کتاب، راه جنگجوی صلحجو شدنه. بذارید این بخش رو بیشتر توضیح بدیم.
پیرمرد قصۀ ما (سقراط) کمکم به دن یاد میده که «ذهن» منشأ نارضایتی اونه و برای اینکه خوشحال و موفق بشه باید دست از فهمیدنِ دنیا برداره. دن برای پیدا کردن سعادت، باید یاد بگیره به جای فهمیدن و فلسفهپردازی، چطور تو لحظه زندگی کنه و یه نظم و سامان مشخصی برای زندگیش پیدا کنه و آزاد و سلامت زندگی کنه.
دن که کمکم احساس کرده از همکلاسیهاش و تیم ژیمناستیکش جدا افتاده، یه مقدار مستأصل میشه. اما بعد به پیشنهاد استادش، همین آقای سقراط، تصمیم میگیره تا مسیر و برنامۀ جنگجوی صلحجو شدن رو انتخاب کنه. تو همین ماجرا یه دختر هم سروکلهاش پیدا میشه که اون هم شاگرد سقراطه و به قول امروزیها، دن روش کراش داره. اسم این دختر «جوی» هست که در لغت یعنی شادی.
حینی که دن داره مسیر جنگجوی صلحجو شدن رو طی میکنه، یه حادثهای هم رخ میده. اون با موتورسیکلت تصادف میکنه و پاهاش آسیب میبینن. در حقیقت دیگه اون هیچوقت مطمئن نیست که میتونه برگرده به ورزش یا نه.
با اینهمه البته دن خیلی خوب اوضاع رو جمع میکنه و به خودش میاد. اون به برنامه سقراط عمل میکنه یعنی: مراقبه؛ رژیم غذایی سالم؛ رشد هشیاری فردی و حفظِ آرامش درونی تو هر شرایطی. بنابراین، این برنامه این شکلی نتیجه میده که به لطف دن، تیمش بالاخره میتونه قهرمان بشه.
البته دیگه تا این موقع دن یه چیز مهمتر فهمیده: موفقیتها الزاماً مسیری نیستند که به سعادت انسان منتهی میشن. دن از ژیمناستیک میاد بیرون، دانشگاه رو تموم میکنه و همچی چیزهایی. اما هنوز احساس شادکامی نداره. بنابراین سقراط اون رو میفرسته تا بره و جواب سوالهاش رو تو بزرگسالی پیدا کنه.
ادامۀ داستان اینه که دن چند سال آینده رو یه جور زندگی رایج و مطابق عرف داره که همچنان البته براش رضایت خاطر به همراه نداره. حتی ازدواج کرده و طلاق هم گرفته و الان تو کار مربیگری و فلان و بهمانه. وقتی دیگه نمیدونه باید چیکار کنه، هر چی که داره رو میفروشه و میره تو کوهستان تا اونجا بتونه سعادت رو پیدا کنه.
اتفاق جالبی که اینجای کتاب میافته اینه که یه باره سر و کله سقراط تو کوهستان پیدا میشه. اون دن رو میبره تو یه غار تا آخرین رؤیا رو هم بهش بده. دن تو این بخش مرگ خودش رو به چشم میبینه.
وقتی دن از این سفر برمیگرده، حقیقت رو میبینه و اون حقیقت اینه که دنیا اونقدرها هم جدی نیست. اینجاست که دیگه ذهنش آروم میشه و شروع میکنه رقصیدن با سقراط.
بعد از این سفره که دن میتونه با خیال راحت برگرده سر زندگی و با جوی زندگی کنه. نه یه زندگی معمولی، بلکه یه زندگی سعادتمند.
اما نظرتون چیه بخشی از متن کتاب رو هم بخونیم؟
بخشی از کتاب جنگجوی صلحجو
این بخش از صفحه ۳۲۲ کتابه به ترجمه خانم دامغانی:
«بیدار شوید! بیدار شوید! شخصی که تصور میکنید هستید، به زودی خواهد مرد! پس از همین حالا بیدار شوید، و کاملاً خوشبخت و سعادتمند باشید! کافی است از دانستن این واقعیت خشنود و راضی و شاد باشید…بدانید که: هیچ نیازی به جستجو نیست…به انجام رساندن کارهای دشوار، انسان را به هیچ کجا نمیرساند…به هیچ مقصد نهایی نمیبرد! درواقع هیچ تأثیر و تغییری در اوضاع به وجود نمیآورد… پس فقط شاد باشید و از همین حالا، لذت ببرید! عشق تنها واقعیت موجود در این عالم است، زیرا تمام این چیزها، در عشق وحدت پیدا کرده است! و تنها قوانین همان حالت تضاد و پارادوکس، همان شوخی و طنز، و همان تغییر همیشگی و پایان ناپذیر است و بس…! هرگز هیچ مشکلی وجود نداشته و ندارد و نخواهد هم داشت!! تمام مبارزات و درگیریها و کشمکشهایتان را رها سازید و ذهنتان را رها کنید و از شرش خلاص شوید! تمام نگرانیها و اضطرابها و تفکراتتان را به دست باد بسپارید و آرامش خاطرتان را در این دنیا به دست آورید. لازم نیست در برابر زندگی مقاومتی از خود نشان بدهید. فقط کافی است بهترین تلاشتان را انجام دهید. چشمانتان را بگشایید و این واقعیت را ببینید که به مراتب بیشتر و کاملتر و عظیمتر از آن چه که در نظر تصور میکنید هستید… شما همان عالم هستی هستید! همان کهکشانها و کیهان…»
سخن آخر
میتونستیم توی این بخش از نظرات خودمون بنویسیم. میتونستیم حتی از آقای آریافر بخوایم تا برامون بگه نظر شخصیش راجع به کتاب چیه (البته تو این فایل صوتی میتونید تحلیل پوریا آریافر از این کتاب رو گوش کنید). اما بیشتر از اینکه دلمون بخواد از دریافت خودمون باهاتون حرف بزنیم، میل داریم بشنویم نظر شما راجع به کتاب چیه. میل داریم شما از مسیری که طی کردید بگید. پس برامون بنویسید و بذارید با هم یه مقدار راجع بهش تو کامنتها گفتگو کنیم.
و راستی. یه فیلم هم از این کتاب با همین اسم ساخته شده که پیشنهاد میکنیم اگه الان وقت خوندن کتاب رو ندارید، این فیلم رو ببینید. تو آپارات هم هست و کافیه اسمش رو جستجو کنید.