در ادامه بحث تخصصیمون راجع به محتوانویسی، امروز میخوایم راجع به مخاطبشناسی و انواع مخاطب محتوا به صورت خیلی کلی حرف بزنیم. تا به اینجا، حتماً اهمیت مخاطبشناسی در محتوانویسی براتون مشخص شده و یادتون مونده که یکی از مهمترین مراحل تولید محتوا اینه که تصمیم بگیریم برای کی بنویسیم.
قبلا تو مقاله چگونه نویسنده محتوا شویم اشاره کردیم که یکی از ۴ معیار مهم برای نویسندگی، شناخت مخاطبه. اینکه برای کی بنویسیم، درواقع میتونه خیلی راحت حتی ماهیتِ محتوای ما رو عوض کنه، چه برسه به شکل و فرمش. البته امروز میخوایم یه خرده از بحثهای عملی و فنی فاصله بگیریم و سعی کنیم یه «بینش» نظری راجع به مخاطب پیدا کنیم.
سرفصلهای پست
انواع مخاطب: مخاطب واقعی، مخاطب فرضی یا تلویحی، مخاطب ایدهآل
در بحث محتواشناسی یا داستانگویی، ما همیشه دو نویسنده داریم (نویسنده واقعی و پرسونای نویسنده)، یک محتوا و سه نوع مخاطب. هر محتوایی میتونه یه مخاطب واقعی داشته باشه که درواقع میشه گفت بیشترین تعداد کاربران اینترنت از این دسته مخاطبان به حساب میان. علاوه بر اون، ما یه مخاطب فرضی یا ضمنی یا تلویحی هم میتونیم داشته باشیم که فرض من اینه خیلی از شمایی که دارید این متن رو الان میخونید جزو این دستهاید.
سوای این دو نوع مخاطب برای محتوای سایت، ما یه نوع سوم یا نوع غیرواقعی از مخاطب هم داریم که میشه گفت وجود خارجی نداره و فقط به صورت ذهنی بهش فکر میکنیم: مخاطب ایدهآل یا مخاطب غیرواقعی.
تعریف قدم به قدم این سه دسته مخاطب مقالات سایت، میتونه به تولیدکننگان محتوا، نویسندهها و اینفلوئنسرها کمک کنه تا با نگاه بهتری به تولید محتوا ادامه بدن.
۱. مخاطب واقعی
مخاطب واقعی «شما» هستید: شمایی که همین الان داری این چند خط رو میخونی. درواقع، ما لفظ مخاطب واقعی رو در بحث بازاریابی محتوایی برای یه شخصیت واقعی به کار میبریم که میشینه پشت لپ تاپ یا کامپیوتر شخصیاش و شروع میکنه یه چیزی رو خوندن.
مخاطب واقعی یه سری ویژگیها داره. میشه سن، محل زندگی، شغل و غیرهاش (به اینها در اصطلاح تخصصی دیجیتال مارکتینگش میگیم اطلاعات دموگرافیکِ مخاطب) رو پیدا کرد. نمیشه از مخاطب واقعی انتظار داشت که ۱۰۰ درصد محتوایی که براش تولید کردید رو درک کنه. (اگه محتوانویس یا نویسنده هستید و دارید این رو میخونید، مطمئنم این تجربه رو داشتید که بارها ازتون تو بخش کامنتها سئوالی بپرسند که جوابش توی مقاله هست و متوجهش نشدند!) مخاطب «واقعی» خیلی وقتها به شکل «غیرواقعی» متنی که براش نوشتید رو پیچیدهتر از حد معمول میبینه و این باعث میشه نتونه باهاتون ارتباط برقرار کنه.
یه ویژگی دیگهای که این مخاطب داره اینه که میتونه شما رو دلسرد کنه. یعنی چی؟ یعنی شما با یک تصوری ممکنه یه محتوایی تولید کنید که فکر میکنید یه پاسخ درست به نیاز این مخاطب رو در خودش داره. اما به محض انتشار، واکنشی که انتظار دارید رو از مخاطب واقعی نمیبینید و در حقیقت متوجه میشید که پیامِ محتوای شما، اصلا به این مخاطب نمیرسه.
درواقع، ممکنه خیلی از مخاطبان واقعی محتوایی که شما تولید کردید یا مقالهای که نوشتید، با اون محتوا ارتباط نگیرند.
این مخاطب رو اینجوری به حافظه بسپارید که ممکنه هر لحظه حوصلهاش از نوشته شما سر بره
۲. مخاطب فرضی
مخاطب فرضی یا تلویحی (در اصطلاح تخصصی انگلیسی بهش Implied Reader میگن) مخاطبیه که قدرت تفسیر و فهم محتوا رو داره و فرض ما اینه که میتونه پیامی که نویسنده تو دل محتوا جا داده رو دریافت میکنه. این مخاطب، برای مثال، الان میدونه اونجا که ما اول مقاله گفتیم: «ما همیشه دو نویسنده داریم (نویسنده واقعی و پرسونای نویسنده)» منظورمون از «پرسونای نویسنده» چیه. حالا شاید سر تعاریف یه مقدار متفاوت باشه، اما به هر حال اشاره متن رو میفهمه.
درواقع، بذارید اینطور بگیم که مخاطب فرضی یا تلویحی، مخاطبیه که علاوه بر متن محتوا، بین خطهای یه نوشته رو هم میخونه و قدرت تخیل و تفسیر داره و از قبل هم یه چیزهایی خونده و یه اطلاعاتی با خودش داره. این مخاطب هم بخشی ساخته انتظارات خواننده است و هم بخشی ریشه در واقعیت داره.
از ویژگیهای مخاطب فرضی اینه که با محتوا ارتباط میگیره و اگه به پیچیدگیای برخورد کنه، به جای جدا شدن از محتوا و بستن صفحه، تلاش میکنه تا این پیچیدگی رو حل کنه. درواقع، توان تحمل ابهامی که داره خیلی بیشتر از مخاطب واقعیه و شما میتونید حسابی روش حساب کنید.
این مخاطب رو اینجوری به حافظه بسپارید که از خوندن محتوا حوصلهاش سر نمیره
۳. مخاطب ایدهآل
برای اینکه توضیح بدیم مخاطب ایدهآل چیه، باید اول یه توضیحی راجع به خود محتوا بدیم. محتوا در اساس یه مجموعه از کدها یا رمزهای مختلفه که توسط مخاطب دیکود یا رمزگشایی میشن. گاهی این پروسه رمزگشایی و دیکود کردن به مشکل برمیخوره که ما بهش میگیم ابهام. گاهی نه، خیلی خوب پیش میره که بهش میگیم روشنی و وضوح.
مخاطب ایدهآل، اون مخاطبیه که تو این فرایند دیکود کردن، تو این فرایند رمزگشایی منظور شما به عنوان نویسنده، به هیچ ابهامی برنمیخوره. درواقع مخاطب ایدهآل محتوا، اسمش روشه: یه مخاطب غیرواقعی که میتونه هر اونچه شما انتظار دارید که محتوای شما برسونه، هر نکتهای که فکر میکنید مخاطب باید بفهمه، هر معنا و مفهوم و منظوری که پشت نوشتههاتون هست، همهاش رو دقیقاً همونطور که میخواید، به طور ۱۰۰ درصد درست، بفهمه.
خب با این توضحیات، احتمالا همه با هم اتفاق نظر داریم که اصلا همچین مخاطبی وجود خارجی نداره. بله! در حقیقت این مخاطب بهطور ذهنی میتونه برای هر نویسندهای وجود داشته باشه و کمکش کنه متن بهتری بنویسه، اما در عمل اصلا وجود نداره.
این مخاطب رو اینجوری به حافظه بسپارید که نهتنها از خوندن محتوا حوصلهاش سر نمیره، بلکه از لحظه لحظه خوندنش کیف میکنه
نتیجه گیری: برای کدوم مخاطب بنویسم؟
یه جواب کوتاه به این سوال اینه که برای هر سه تا مخاطب بنویسید. یه جواب بلندتر و مفصلتر (که درواقع شکل مبسوط همون جواب اوله) هم میشه داد.
چنانچه شما همیشه برای مخاطب واقعی بنویسید، از سمتی خلاقیت و قوه داستانسراییای که دارید ضعیف میشه و از سمت دیگه مخاطب شما همچنان از نظر ذهنی تنبل میمونه و هیچوقت به جلو حرکت نمیکنه. در حقیقت شما کمک میکنید که جلوتر نیاد. اما خب، چنانچه برای این مخاطب هم ننویسید، اساساً نمیتونید محتوایی که میخواید تولید کنید رو به واقعیت پیوند بدید. بنابراین، بهتره همیشه یه نیمنگاهی به این مخاطب داشته باشید حین نوشتن.
چنانچه شما همیشه برای مخاطب فرضی بنویسید، در اکثر اوقات، محتوای شما از نظر کیفیت قابل قبول و از نظر خلاقیت، راضی کننده خواهد بود. مخاطبان ازتون خواهند آموخت و احساس کنجکاوی اونها و نیاز به دانستنشون رو تحریک خواهید کرد. مهمتر از هر چیزی، مخاطبان محتوای شما چه بهطور آگاه چه ناخودآگاه، در بیشتر مواقع متوجه میشن که شما یه جواب برای نیازشون دارید و چی بهتر از این؟
این رو هم بگیم که اگر فقط و فقط برای این مخاطب بنویسید، به مرور زمان هویتِ مخاطب سایتتون رو گم خواهید کرد و از یه نقطهای به بعد ابهام، مضمون غالب نوشتههاتون میشه. همینطور کم کم ممکنه به مخاطب این احساس رو بدید که ازش «انتظار» دارید و این ممکنه از نظر روانشناختی روی روحیهاش تأثیر بذاره. گذشته از اون، بیشترین خطری که توی نوشتن برای این مخاطب (منظورم تنها برای این مخاطب و بدون در نظر گرفتن تیپهای دیگه هست) وجود داره زیادی Informative شدنِ محتواهاست: محتوانویس شروع میکنه بدون مکث، لوحِ سفیدِ ذهن مخاطب رو پر کردن از اطلاعات مختلف. این چیزی نیست که هیچ کسی ازش خوشش بیاد و جداً باید ازش جلوگیری کنیم.
به این ترتیب بهترین شیوه اینه که حواستون به مخاطب واقعی باشه و سعی کنید تا مثلاً حوالی ۷۰ درصد محتواتون رو با در نظر گرفتن مخاطب فرضی بنویسید. همینطور مخاطب ایدهآل رو هم فراموش نکنید؛ یه ضربالمثل آلمانی هست که میگه اگر ما نباشیم، آفتاب برای کی بتابه؟ به همین معنا، اگر ما فرض نگیریم که یه نفر این بیرون هست که محتوای ما رو میخونه و دوستش داره و هر پیامی که توش جا دادیم رو رمز گشایی میکنه، چطور میشه اصلا بنویسیم؟
فکر میکنم مقاله رو باید همینجا به پایان ببریم. امیدواریم که از خوندن این بحث لذت برده باشید و حتماً، سوالی یا نظری اگه داشته باشید، خوشحال میشیم باهامون در میون بذارید (قسمت نظرات پایین صفحه).
همچنین اگه به دنبال این هستید که محتوای بهتری بنویسید و تاثیر بیشتری روی مخاطبان سایتتون بذارید، مقاله روش تولید محتوای با کیفیت رو مطالعه کنید. توی اون مقاله، ۵ دستورالعمل کوتاه و البته مهم رو برای افزایش کیفیت مقالات سایت گفتیم.