آدمها دوست دارند داستان بخونند. داستان خوندن باعث میشه که سرگرم بشن. این سرگرم شدن هم باعث میشه کنجکاوتر باشند و هم باعث میشه بهتر تخیل کنند. تخیل کردن یکی از موثرترین راهکارهای برانگیختن و درگیر کردن احساسات مخاطب هست.
بنابراین یکی از بهترین راههای جذب مخاطب و نگه داشتنش و تبدیل کردنش به مشتری، استفاده از داستان سرایی یا استوری تلینگ (Storytelling) هست. در مقاله داستان سرایی چیست درباره مفهوم استوری تلینگ صحبت کردیم و نکات مهمی گفتیم. حالا میخوایم یاد بگیریم چطور از استوری تلینگ استفاده کنیم و در واقع، کجاها میتونیم (و باید) استوری تلینگ انجام بدیم؟
پس توی این مقاله از سری مقالات آموزش تولید محتوای میزفا قراره به آموزش استوری تلینگ بپردازیم. با ما همراه باشید.
سرفصلهای پست
از مثال شروع کنید
اگه در داستان سرایی تازه واردید و دقیقا نمیدونید کجا باید از این ابزار استفاده کنید، با مثال شروع کنید. با اضافه کردن داستانهای کوتاه در قالب مثال به یه مقاله، شما اون مقاله رو خیلی سرگرمکنندهتر میکنید. در واقع یه جورهایی داستانها به مقاله شما جون میدن و باعث میشن محتوای شما خوندنیتر و جذابتر بشه.
البته قبلا درباره جذابیت تولید محتوا در مقاله چگونه محتوای جذاب تولید کنیم توضیح دادیم که بعد از این مقاله، میتونید مطالعهاش کنید.
بذارید برای کاربرد، یه مثال بزنیم از یکی از مقالات خودمون توی میزفا. توی این مقاله ما از استوری تلینگ در قالب مثال استفاده کردیم: پیدا کردن ایده برای تولید محتوا
مقاله بالا رو توی یه تب دیگه باز کنید و به موارد ۱۰، ۱۲، ۱۶، ۱۸ و ۲۰ یه نگاهی کنید. در این موارد ما سعی کردیم توی یه سری مثالهای خیلی کوتاه، از استوری تلینگ برای جذاب کردن و واضح کردن موضوعات استفاده کنیم.
از دنیای اطراف برای استوری تلینگ ایده بگیرید
ایده پیدا کردن برای استوری تلینگ همیشه آسون نیست. منتهی یه راهی که همیشه جواب میده اینه که از دنیا و اتفاقات اطرافمون کمک بگیریم:
- یه صحبت کوتاه با یه همکار، معلم، مدیر و…
- یه چیز بامزه که دخترتون سر سفره گفته
- یه حرفی که راننده تاکسی زده
- نکتهای که اخیرا توی یه مقاله یا کتاب خوندید
- یه مثالی که یه استاد سر کلاس دانشگاه زده
- یه نصیحتی که پدرتون همیشه میگه
اینها همهاش داستانه یا دست کم قابلیت تبدیل شدن به داستان رو داره. ۵ مثال مقاله ایده برای تولید محتوا رو یه بار دیگه ببیند. هر پنجتای این موارد ایدههایی هستند که نویسندهها از دنیای اطراف گرفتند.
خیلی از داستانهایی که ما توی میزفا سعی میکنیم ازشون استفاده کنیم، مواردی هستند که از تجربیات شخصی خود ما نشات گرفتند. یعنی در واقع خیلی از داستانهایی که تعریف میکنیم واقعیت داشتند. این البته یه طرف یکی از باورهای ما هم هست: هرچی یه داستان واقعیتر باشه، شانس اینکه ما بیشتر احساسات مخاطب رو درگیر و دخیل کنیم بیشتره.
البته اینجا باید حواسمون به این نکته هم باشه که هرچی به واقعیت نزدیکتر بشیم، داستانمون ممکنه کمتر سرگرمکننده بشه (این همون دلیلی هست که شاید خیلی از ماها ترجیح میدیم بشینیم و دور هم هری پاتر نگاه کنیم تا مثلاً یه فیلمی شبیه …اوم. بذارید اسم خاصی نیاریم تا به سیلقه خاصی برنخوره. صرفا خودتون به جای نقطه چین یه فیلم خیلی واقعگرا بذارید).
البته این مورد هم بگیم که حوزه کاری ما توی وبسایت یه مقدار متفاوته با این مثال بالا. اتفاقا مشتری ما زمانی دوست داره داستانمون رو بخونه و زمانی این داستان کمککننده و سرگرمکننده هست که واقعی باشه و نه سرهمبندیشده. بنابراین بهترین شیوه اینه که داستان واقعی بنویسیم اما سعی کنیم با تکینکهای داستان سرایی جذابترش کنیم.
پیشنهاد میزفا برای یادگیری بیشتر: ۸ اشتباه متداول و خطرناک در تولید محتوا
داستان شما باید پیامی همجهت پیام مقاله داشته باشه
اگه داستانتون رو به عنوان بخشی از یه مقاله یا توضیحات صفحه درباره ما یا محصول نوشتید، باید حتما اطمینان حاصل کنید که این داستان شما پیامش همجهت با پیام اون صفحهست. داستانها راحت خونده میشن و آدمها دوستشون دارند. اما تنها در صورتی تاثیرشون رو میذارند که واقعاً یه معنیای داشته باشند.
هر داستانی یه مفهوم و معنیای داره و این معنی اون چیزیه که مخاطب از یه داستان یاد میگیره. حالا شما از شنگول و منگول بگیر تا ترس و لرز ساعدی و کلیدر دولت آبادی و بینوایان ویکتور هوگو و کیمیاگر پائولو کوئیلو و جنگجوی صلح جو دن میلن. همه داستانها یه معنیای دارند. داستانی که شما توی محتواتون میگید هم همینطوره. اون هم یه معنا و مفهومی داره و این معنی باید با پیام مقاله شما همجهت باشه.
چهار اصلی که باید توی استوری تلینگ رعایتشون کنید
قبلتر توی مقاله «داستان سرایی یا استوری تلینگ چیست؟» راجع به این چهار عامل حرف زدیم. اگه یادتون باشه اونجا گفتیم چهار اصل داستان سرایی عبارتند از: یه شخصیت اصلی، یه مسئله، یه اکشن و یه راه حل.
هر داستانی نیاز به یک یا دو شخصیت داره که با یه مسئله یا چالش روبهرو شدند که در واقع قهرمان داستان هستند. مثلا به کارتون «تام و جری» فکر کنید؛ قصه یه گربه که سعی داره یه موش رو گیر بندازه اما انگار که خیلی کار آسونی نیست.
این گیر انداختن موشه میشه چالش یا مسئله.
این گربه هم که همون تام باشه، میشه شخصیت اصلی داستان.
بخش بعدی نوبت به اکشن یا اقدام میرسه. اکشن اون کاریه که تام انجام میده تا بتونه اون چالش و مسئلهای که باهاش روبهرو شده رو حل کنه.
تام سعی میکنه برای اینکه جری رو به دام بندازه، مثلا جلوی لونهاش یه تله بذاره یا با چوب بزنه تو سرش. این میشه راه حل.
بنابراین اگه بیاییم راجع به برند خودمون این مسئله رو طرح کنیم، یعنی همین ۴ اصل استوری تلینگ رو تعمیم بدیم به کار خودمون، باید اینطوری بگیم که خود ما (برند) باید بشیم قهرمان داستان. راه حل ما هم باید یه چیزی شبیه محصول یا خدماتمون باشه. خب چالش هم میتونید حدس بزنید. این چالش باید همون مسئله و دغدغهای باشه که مخاطب داره.
این یه مصداق از استفاده از این ۴ اصل هست و مثلا اگه سراغ ابزار میزفا تولز برید و داستانی که ما براش گفتیم، میبینید که ما از همین الگو استفاده کردیم.
داستان باید شخصی باشه و ارتباط موضوعی داشته باشه
نکته بعدی در آموزش داستان سرایی اینه که استوری تلینگ وقتی جواب میده که داستانی که مینویسید مربوط به کسی باشه که مخاطبان به لحاظ احساسی باهاش ارتباط بگیرند. برای همین خوبه همیشه یه مقدار جزئیات راجع به شخصیت اصلی اضافه کنید. یعنی در واقع تبدیلش کنید به یه شخصیتی که آدمها بتونند باهاش خاطره بسازند (مثلا تام و جری).
این کار شاید آسون نباشه؛ مخصوصا با تعدد برندهای رقیب و منابع ما و کلی مسئله دیگه. اما خب میشه دست کم شخصیت رو جوری طراحی کرد که مخاطب بتونه راحتتر باهاش همذات پنداری کنه. یعنی چی؟
تا این مورد ۵ رو سایت yoast.com و خیلی از منابع معتبر دیگه گفتند و ما فقط سعی کردیم یه مقدار با توضیحات خودمون ادغامشون کنیم تا برای شما بهتر قابل درک بشه. منتهی این مورد ۶ رو میخوایم خودمون اضافه کنیم و جایی حرفی ازش نیست. پس بریم ببینیم منظور از همذات پنداری برای داستان سرایی حرفهای چیه.
جوری بنویسید که مخاطب با محتوا همذات پنداری کنه
همذات پنداری یا Identification یعنی چی؟ بیایید یه مثال شروع کنیم. یادتونه وقتی بچه بودید و یه فیلم میدیدید، خودتون رو میذاشتید جای اون قهرمانه؟ مثلاً شما یا آدم پولداره میشدید تو خیالاتتون، یا عروسی که میخواستند بیان و نجاتش بدن از دست اژدها یا مثلا مرد عنکبوتی و… این کار دقیقا یه نسخه خیلی ساده از اون چیزیه که در روانشناسی بهش میگن همذات پنداری.
همذات پنداری یعنی اینکه ما یه کسی رو توی دنیای بیرون (حالا چه بسا توی یه داستان) انتخاب کنیم و فرض کنیم که ما اونیم و خصوصیات اون رو داریم.
اگه دقت کنید مثلا برندهای لوکس و گرون لباس و کفش و… با نشون دادن مدلهای خوشگل و خوشاندام، دقیقا میخوان کاری کنند تا مخاطب با اون مدلها همذات پنداری کنه. چرا؟ چون همذات پنداری با این افراد زیبا و خوشتیپ یعنی حس خوب و این حس خوب یعنی اینکه بخوایم شبیه اونها باشیم و برای اینکه شبیه اونها باشیم، خب، باید بریم اون لباس و کفش و… رو بگیریم.
بنابراین شما باید داستانتون رو طوری بنویسید که شخصیت اصلیاش طوری طراحی شده باشه که مخاطب بتونه باهاش همذات پنداری کنه. این همذات پنداری کردن، مشتری رو بیشتر وابسته به برند شما میکنه و ضمن این وابستگی، شما میتونید پیامتون رو به تاثیرگذارترین شکل ممکن بهش برسونید.
پیشنهاد میزفا برای مطالعه بیشتر: فنون تولید محتوا و مقاله نویسی برای سایت
از اهمیت تصاویر غافل نباشید
آخرین موردی که میخوایم راجع به نحوه استفاده از استوری تلینگ اضافه کنیم، استفاده از تصاویر در کنار داستانهاست. اگه داریم راجع به یه نفر که داره از محصولات یا خدمات ما استفاده میکنه داستان میگیم، بهتره عکس اون شخص رو هم نمایش بدیم. با این کار مخاطب بهتر میتونه با اون طرف همذات پنداری کنه و ارتباط بگیره.
همینطور خوبه که اینفوگرافی یا ایلاستریشنهای جذاب رو هم به استوری تلینگ اضافه کنیم. این کار باعث میشه پیام شما دقیقتر و موثرتر به گوش مخاطب برسه و البته جذابتر هم میشه.
نتیجه گیری
نیاز نیست که استوری تلینگ تبدیل به یه سنگ بزرگی بشه که نمیشه بلندش کرد. راههای زیادی هست که شما بتونید از داستان سرایی استفاده کنید. شما میتونید برای مثال از تجارب شخصی و از شخصیت خودتون الهام بگیرید. میتونید از مصاحبهها الهام بگیرید و یا حتی اگه دوست دارید، میتونید از خاطرهگویی استفاده کنید.
در نهایت یادتون باشه که تبدیل شدن به یه قصهگوی خوب و حرفهای، نیاز به تمرین داره (مثل خیلی از مهارتهای دیگه). پس اگه بخوایم آموزش داستان سرایی رو جمع بندی کنیم، میگیم تکنیکهای بالا رو تمرین کنید و تمرین کنید و تمرین کنید تا به مرور بهتر و بهتر و بهتر بشید.
امیدواریم که از این مقاله لذت برده باشید. با ما همراه باشید.